روزنامه‌ را پهن‌ كرده‌ كنار جوي‌ آب‌ و با ولع‌ وصف‌ناپذيري‌ ورق‌ مي‌زند. حرف‌ »سين‌« را به‌ تندي‌ مرور مي‌كند. اسم‌ خودش‌ را پيدا نمي‌كند. ضربان‌ قلبش‌ تند و تندتر مي‌شود. با كورسويي‌ از اميد يك‌ بار ديگر اسامي‌ را مرور مي‌كند. سرش‌ را بين‌ دست‌هايش‌ مي‌گيرد و به‌ پهناي‌ صورت‌ اشك‌ مي‌ريزد. كاخ‌ آرزوهايش‌ در يك‌ لحظه‌ فرو مي‌ريزد. نمي‌داند جواب‌ پدر و مادرش‌ را چطور بدهد. شايد نامزدش‌ هم‌... *** آنقدر از كودكي‌ آقاي‌ دكتر و خانم‌ مهندس‌ به‌ نافش‌ بسته‌اند كه‌ به‌ اين‌ يقين‌ رسيده‌ كه‌ بايد در رشته‌ مورد علاقه‌ بزرگترهايش‌ پذيرفته‌ شود. رامين‌ عاشق‌ حرفه‌ مكانيكي‌ اتومبيل‌ است‌ و تا امروز عشقش‌ را از ديگران‌ پنهان‌ كرده‌ است‌. در شان‌ خانواده‌اش‌ نيست‌ كه‌ آقاي‌ دكتر! مكانيك‌ بشود. رامين‌ همان‌ جواني‌ است‌ كه‌ روبروي‌ روزنامه‌ اعلام‌ اسامي‌ پذيرفته‌شدگان‌ كنكور نشسته‌ و به‌ پهناي‌ صورت‌ اشك‌ مي‌ريزد. *** متاسفانه‌ هر سال‌ كنكور براي‌ برخي‌ از جوانان‌ فاجعه‌ مي‌آفريند. جوانهاي‌ بسياري‌ به‌ دليل‌ شكست‌ در اين‌ ماراتن‌ سنگين‌ به‌ انحراف‌هاي‌ گوناگون‌ و گاه‌ دره‌ مرگ‌ كشيده‌ مي‌شوند. غافل‌ از اينكه‌ در همين‌ مملكت‌ »تحفه‌ كنكور«ژنريك‌هاي‌ بسياري‌ دارد كه‌ در دو قدمي‌ جوانان‌ است‌ و از چشم‌ها پنهان‌ مانده‌ است‌. يكي‌ از اين‌ ژنريك‌ها موؤسسه‌ آموزش‌ عالي‌ كار است‌ كه‌ بسياري‌ از پشت‌كنكوري‌ها را باآغوش‌ باز مي‌پذيرد. دكتر محمدربيعي‌ رييس‌ اين‌ موؤسسه‌ شكستن‌ سد كنكور و پل‌ بستن‌ بين‌ دانشگاه‌ وصنعت‌ را ضرورتي‌ انكارناپذير مي‌داند و مي‌گويد:بايد بازار كار جهاني‌ را ارزيابي‌ كرد و برنامه‌هاي‌ آموزشي‌ را توسعه‌ داد. متاسفانه‌ در پذيرش‌ دانشجو دقت‌ كافي‌ نمي‌شود و همين‌ نقا سبب‌ بيكاري‌ قشر تحصيلكرده‌ خواهدشد. آمار تاسف‌انگيز رشد بيكاري‌ در بين‌ دانش‌آموختگان‌ دانشگاه‌ زنگ‌ خطري‌ است‌ كه‌ به‌صدا درآمده‌ است‌ و ما با انديشه‌ اصلاح‌ پا به‌ ميدان‌ گذاشته‌ايم‌ و در سال‌ جاري‌ سه‌ رشته‌ اقتصاد كار و بهره‌وري‌ ، اشتغال‌ و روابط‌ كار را براي‌ نخستين‌ بار در موؤسسه‌ آموزش‌ عالي‌ كار ارايه‌ كرده‌ايم‌. *** رامين‌ جرات‌ ندارد به‌ پدر و مادرش‌ بگويد كه‌ عاشق‌ مكانيكي‌ است‌ و حتي‌ اگر در رشته‌ پزشكي‌ پذيرفته‌ شود هرگز دكتر موفقي‌ از آب‌ درنمي‌آيد. چشم‌وهمچشمي‌ در فاميل‌ هم‌ مزيد بر علت‌ شده‌ و راه‌ را از چهار سو بر رامين‌ بسته‌ است‌. رهگذران‌ با دلسوزي‌ نگاهش‌ مي‌كنند. رامين‌ به‌ شبهاي‌ بي‌خوابي‌،به‌ استرس‌هاي‌ بي‌پايان‌ و آن‌ همه‌ خرجي‌ كه‌ كلاسهاي‌ كنكور روي‌ دست‌ پدرش‌ گذاشته‌،فكر مي‌كند و بيشتر غمگين‌ مي‌ شود. روي‌ بازگشت‌ به‌ خانه‌ را ندارد. تحمل‌ نگاه‌ سرزنش‌بار فاميل‌ و دوستان‌ خيلي‌ سخت‌ است‌.دكتر ولي‌عليجاني‌ روانشناس‌ معتقد است‌:»اگر تنش‌ها و استرس‌هاي‌ مربوط‌ به‌ پذيرفته‌شدن‌ در كنكور در خانواده‌ به‌ صفر برسد،ضريب‌ قبولي‌ دانش‌آموزان‌ چند برابر مي‌شود. والدين‌ بايد به‌ فرزندان‌ خود اين‌ آرامش‌ را هديه‌ كنند كه‌ قبولي‌ در كنكور هم‌ درست‌ مثل‌ گذراندن‌ يك‌ سال‌ تحصيلي‌ است‌ و ناكامي‌ احتمالي‌ پايان‌ راه‌ نيست‌. در چنين‌ شرايطي‌ تمركز دانش‌آموز در وضعيت‌ ايده‌آلي‌ قرار خواهدگرفت‌ و اين‌ آرامش‌ مي‌تواند مقدمه‌يي‌ براي‌ شكستن‌ سد كنكور باشد.« پدر و مادر كيوان‌ چيزي‌ از علم‌ روانشناسي‌ ندارند و به‌ او قبولانده‌اند كه‌ اگر در رشته‌ پزشكي‌ پذيرفته‌ نشود،يك‌ بچه‌ كم‌هوش‌ و كند ذهن‌ است‌ و حتي‌ به‌ درد حمالي‌ نمي‌خورد! دكه‌ روزنامه‌فروشي‌ تعطيل‌ است‌ اما هنوز كيوان‌ با دست‌هايي‌ كه‌ روي‌ سرش‌ خشكيده‌ فكر مي‌كند وبه‌ جوي‌ آب‌ خيره‌ شده‌ است‌. *** چرخهاي‌ صنعت‌ براي‌ اينكه‌ بچرخند به‌ بازوان‌ كارآزموده‌يي‌ نياز دارند كه‌ پشت‌ نيمكت‌هاي‌ مدرسه‌ نشسته‌اند . ما هميشه‌ از پديده‌ فرار مغزها مي‌ناليم‌ اما هيچگاه‌ براي‌ فرار بازوها دل‌ نمي‌سوزانيم‌. بازوهايي‌ كه‌ در ژاپن‌،كره‌جنوبي‌ و ... چرخهاي‌ صنعت‌ بيگانه‌ را مي‌چرخانند. مديران‌ موؤسسه‌ آموزش‌ عالي‌ كار از 13 رشته‌ جديد خبر مي‌دهند كه‌ از امسال‌ دانشجو مي‌پذيرند. موؤسسه‌يي‌ كه‌ تمامي‌ قوانين‌ و مقررات‌ آن‌ مصوب‌ شوراي‌ انقلاب‌ فرهنگي‌ و وزارت‌ علوم‌،تحقيقات‌ و فناوري‌ است‌ مي‌تواند به‌ گردش‌ چرخ‌ صنعت‌ كشور عزيزمان‌ كمك‌ كند. دكتر ربيعي‌ با تاكيد بر امكانات‌ وسيع‌ موؤسسه‌ از قبيل‌ لابراتوار زبان‌،تجهيزات‌ پيشرفته‌ سمعي‌ و بصري‌،سايت‌هاي‌ كامپيوتري‌، دوره‌هاي‌ آموزشي‌ و... مي‌افزايد:ما در استانهاي‌ قزوين‌،زنجان‌ وكرمان‌ شعبه‌ داريم‌ و دانشجويان‌ ما پس‌ از فارغ‌التحصيلي‌ براحتي‌ جذب‌ بازار كار مي‌شوند. آموزش‌ 21 رشته‌ آموزشي‌ در اين‌ موؤسسه‌ گامي‌ است‌ كه‌ ما برداشته‌ايم‌ و اميدواريم‌ قدمهاي‌ بلندتري‌ هم‌ برداريم‌ و بردارند. *** از كنكور غولي‌ ساخته‌اند كه‌ كيوان‌ و كيوان‌ها را گرفتار كابوسي‌ هميشگي‌ مي‌كند. روزنامه‌ را با دستي‌ لرزان‌ از پيشخوان‌ دكه‌ها برمي‌دارند و چشم‌ها را با نگراني‌ روي‌ اسامي‌ مي‌سرانند و بعد با پاهايي‌ كه‌ ديگر ياراي‌ رفتن‌ ندارد به‌ كنار جوي‌ آب‌ مي‌آيند و همانجا مي‌نشينند و به‌ پهناي‌ صورت‌ اشك‌ مي‌ريزند. . اي‌ كاش‌ دست‌ مهرباني‌ به‌ شانه‌هاشان‌ بخورد و صدايي‌ آشنا در گوش‌شان‌ زمزمه‌ كند كه‌ كنكور آخر خط‌ نيست‌.